پورتال پارسی اخبار ایران و دایرکتوری سایتهای ایرانی.
جمله بالا تعریفی از پورتال گویا میباشد که همانطور که دوستان اطلاع دارند اکثر وب سایتهای سیاسی، فرهنگی و حتی ورزشی پارسی زبان در این پورتال قابل کلیک و مشاهده میباشند.
البته تنها وب سایتهای مخالف و منتقد جمهوری اسلامی نیستند که در گویا قابل دسترسی هستند بلکه تارنماهای مدافع این حکومت از جمله رجاع نیوز، فارس و غیره نیز آنجا حضور دارند.
من به عنوان یک کاربر سایت آزادگی، از مدیریت گویا تقاضا دارم که آزادگی را نیز به مجموعه تارنماهای خود بیافزاید.
لازم به توضیح نیست که اگر وب سایتی مانند رجاع نیوز که متعلق به بسیج و سرکوبگران ملت ایران میباشد، حق حضور در این پورتال را دارا میباشد، آزادگی نیز از همین حق برخوردار است.
از طرف دیگر، اضافه نمودن آزادگی به گویا، جلوی تک تازی سایت بالاترین را نیز خواهد گرفت، شاید که با وجود رقیبی مانند آزادگی، مدیریت بالاترین به این رفتار غیر دموکراتیک خود پایان داده و قوانین خود نوشته را محترم شمارد.
حالا بازم بگویید که جمهوری اسلامی راهکارهای عملی برای مشکلاتی که زندگی مردم را فلج کرده ارائه نمیدهد. همین امروز به نقل از خبرگزاری فالس کتابی اجازه چاپ گرفته که مشکل مسئول میکروفن و پخش نذری در هیئت و حسینیهها را براحتی مهندسی میکند. در هیئت محله ما که همیشه سر میکروفن بین چنگیز بی مرام گنده لات محل و نوچه اش حبیب سیبیل دعوا بود. البته بگذریم که آنها بعد انقلاب توبه کردند و سپاهی شدند و الان هم لابد به تجارت در دوبی مشغول هستند. اسم این کتاب هم "مهندسی گریه" میباشد که مطالعه آن را به تمام مسئولان امروزی هیأتها که چماقداران فردای ما خواهند بود، توصیه میکنم. پس دیگر نق نزنیم که اجازه چاپ کتابهای ارزشمند را نمیدهد و به وزیر فرهنگ ببخشید یهو نوستالژی زمان شاه مرا فرا گرفت، به وزیر ارشاد هم دیگر بد و بیراه نگفته و برای سلامتیش هم چند صلوات بلند بفرستیم. این هم بخشی از مصاحبه نویسنده این شاهکار ادبی زبان پارسی با خبرگزاری فالس:
محمدمهدی نجاتی در گفت و گو با خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، درباره انتشار کتاب «مهندسی اشک» گفت: دراین کتاب به اصول کار تشکیلاتی در هیئتهای مذهبی پرداخته میشود. در فصل اول این کتاب تعریف و پیشینه هئیتهای مذهبی ذکر شده و در ادامه به کارکردهای اصلاحی، آرامش بخشی، آموزشی و کارکردهای حماسی و برانگیزانندگی آن اشاره شده است.
وی افزود: هیئت یک تشکل مستقل و خودجوش و مردمی و فراجناحی است. بنده سعی کردم در این کتاب اصول کارتشکیلاتی با زیر شاخههای برنامهریزی کوتاه مدت، میان مدت، بلند مدت و همچنین بحث استراتژی پیام را طرح کنم و به لزوم و ضرورت سازمانمند کردن هیئتها اشاره کردم و پیشنهاد دادم که بر مبنای اصل تولید، توزیع و مصرف هر هیئت 12 زیرمجموعه داشته باشد و سایت، نشریه و ارائه کلیپ از سخنرانیها و مداحیها از جمله کارهای تولیدی هیئت باشد.
نویسنده کتاب «الفبای فرهنگی» گفت: خیلیها کار هیئتشان برایشان، دیمی، کیلویی و بی نظم جلوه کرده است. اما ما معتقدیم که هیئت قدیمیترین و با سابقهترین تشکل شیعی است و کار تشکیلاتی هم در آن رعایت میشود. دقیقا مشخص است که چه کسی فراخوان میدهد چه کسی غذا پخش میکند و چه کسی مسئول میکروفون است.
وی اظهار داشت: مهندسی اشک درصدد است فرایندی را طراحی کند که مطابق آن برنامهریزی، اجرا و نظارت در هئیتهای عزاداری مذهبی در قالب یک مدل مهندسی شده مذهبی و اثر گذار صورت بگیرد. تلقی نادرست هیئتی بودن معادل بی نظم و بی برنامه بودن، به مرور و از فضای فرهنگی موجود رخت بربسته است.
کتاب مهندسی اشک در 78 صفحه و با تیراژ 3500 نسخه توسط انتشارات کتابدار توس روانه بازار نشر شده است.
کلا در جمهوری اسلامی ۲ گزینه برای مسئولان بلند پایه اخراجی قابل تصور است.
گزینه اول کوکتل واجبی است که سعید امامی نوش جان کرد.
البته این گزینه دیگر زیاد در بورس نیست چون ۱۵ سال پیش حکومت آخوندها هنوز گیج و منگ پس گردنی خورده از مردم در انتخابات ۷۶ بود و وقاحت لازمه را نیز هنوز کسب نکرده بود.
چنانچهآغا برای دانشجویان مضروب در کوی دانشگاه نیز یک روضه ناقابل تلاوت کردند ولی نتیجه آن تحقیقات و کمیسیونهای مختلف را شما بهتر از من میدانید و احتیاجی به بازگویی دوباره نیست که دوباره از شل کاری خاتمی اعصابمان قهوهای بشود.
و اما گزینه دوم که به گزینه "مرتضوی" شهرت دارد.
این گزینه به این صورت است که طرف را برکنار میکنند و یک مقدار که آبها از آسیاب افتاد و مردم فراموشکار ما دوباره تریپ علی بی غمی برداشتند، فرد برکنار شده سر از سازمان تامین خدمات اجتماعی یا مجلس در میآورد.
این گزینه بعد از سرکوبهای انجام شده ۴ سال اخیر، بسیار بازار داغی دارد. حکومت هم که دیگر دکترای وقاحت را کسب کرده و دلیلی هم برای حفظ ظاهر نمیبیند، هر پوخی که میخواهد میخورد.
البته ابراز تمایل خانم کلینتون هم در مورد مذاکرات آینده چشمک سیاسی دیگری است که رژیم را به این ظاهرسازی واداشته است.
در آخر نوشته هم امیدوارم که خانم کلینتون در طول مذاکرات فیمابین همان حالی را که مونیکا لوینسکی به بیل داد، به سعید جلیلی ندهند. با پوزش از نوشته نسبتا غیر مودبانه! حقیقتش خیلی از اوباما و هیلری عصبانی هستم، آن از تنها گذاشتن مردم ایران و جنبش سبز، این هم از خوش رقصی برای خامنهای..
فیلم این روضه را که توسط آیتالله میرزا احمد سیبویه تلاوت میشود بهمراه شرح کوتاهی از زندگینامه ایشان را به نقل از فارس نیوز اینجا میآورم که دوستان استنباط پورنو ایی از "ناحیه مقدس" نداشته باشند. البته یک نگاه کوتاه به تصویر مفلوک و نحیف این آیتالله، امکان زیارت "ناحیه مقدّسه" توسط ایشان را منتفی مینماید.
به گزارش خبرنگار «تکیه خبر» خبرگزاری فارس، آیتالله میرزا احمد سیبویه در سال 1296 شمسی، در خانوادهای معنوی در کربلا به دنیا آمد. وی پس از خواندن دروس مقدماتی و ادبیات، سطوح را نزد پدر و عمویش مرحوم حاج شیخ محمدعلی سیبویه از علمای کربلا، فرا گرفت و سطوح نهایی و خارج فقه را از مرحوم علامه فقیه و حاج شیخ یوسف بیارجمندی شاهرودی آموخت.
مهدی صادقنژاد، از دوستان نزدیک مرحوم سیبویه میگوید: پدر و مادر مرحوم سیبویه در یک روز از دنیا رفتند و زمانی که آنها فوت کردند، مرحوم سیبویه در بستر بیماری بود و پزشکان از بهبودش قطع امید کرده بودند. مرحوم سیبویه 20 روز بعد از فوت والدینش زمانی که کمی بهبود یافته بود، متوجه فوت آنها میشود.
بعد از اینکه میرزا احمد سیبویه (ره) بهبود یافت، گفت: «در بستر بیماری در عالم مکاشفه بودم، همراه پدرم در حرم امام حسین (ع) ایستاده بودیم؛ پدرم از امام حسین (ع) شفای مرا خواست. حضرت اباعبدالله (ع) فرمودند: «اجلش رسیده است» و پدرم امام حسین (ع) را به مادرش حضرت زهرا (س) قسم میدهد و میگوید: اگر شما بخواهید، میشود.
مرحوم سیبویه گفت: امام حسین(ع) به داخل حرم رفتند و بعد از مدتی بیرون آمدند و خطاب به پدرم فرمودند: «ما شفای پسر شما را از خدا گرفتیم!»
بعد از این واقعه، مرحوم سیبویه بارها میگفتند که من آزاد شده امام حسین(ع) هستم. از این رو وی علاوه بر «احمد» با نام کوچک «حسین» نیز معروف بود.
وی در سال 1358 شمسی و در حالی که قریب 40 سال امام جماعت حرم حضرت ابوالفضل (ع) و استاد حوزه علمیه نجف بود، توسط رژیم بعث عراق دستگیر و از این کشور تبعید شد و به همراه گروهی از علما به ایران آمد.
آیتالله سیبویه از علمای سادهزیست و بود که سالها در منزلی در خیابان گرگان تهران زندگی میکرد. وی در اواخر عمر از بیماری سرطان خون رنج میبرد.
آیت الله سیبویه در روز شنبه پنجم آذر 1384 در سن 89 سالگی در بیمارستان ساسان دار فانی را وداع گفت. پیکر این عالم جلیلالقدر در شهر قم تشییع شد و پس از اقامه نماز میت توسط مرحوم آیتالله محمدتقی بهجت، در حرم حضرت معصومه مجاور قبر شهید مفتح برای همیشه آرام گرفت.
"مذاکره با فتنه گران عرب سوری، شکنجه تا سرحد مرگ برای فتنه گران ایرانی"
جمهوری اسلامی حکومتی که با مخالفان بشار اسد همان فتنه گران سوری سابق گفت و گو میکند ولی وقتی نوبت به هم وطنان خود میرسد، سهم آنها چیزی بجز زندان و شکنجه نیست.
این جماعت حتی اینجا هم طرف اجداد خود را گرفته اند و ایرانیان را سرکوب کرده ولی برادران و هم نژادهای عرب خود را با پرداخت هزینه هتلهای ۴ ستاره پذیرا شده اند.
البتهتفاوت دیگری که ما با سوریها داریم این است که آنها مبارزه مسلحانه میکنند و ما مبارزه مدنی و تظاهرات سکوت که برگرفته از متانت و تمدن ما ایرانیان میباشد.
شاید هم این حکومت فقط زبان زور را میفهمد و حالا که دیده اسد بزودی به پایان سلام خواهد کرد، اینگونه برای مخالفان اسد خوش رقصی میکند.
به هر حال، این هم نشانی دیگر از رذالت و دورویی این جماعت آخوند دارد که شاید تنها حکومتی در قرن بیستم باشند که اینچنین با مردم کشور خود وحشیانه رفتار میکند.
در آخر نوشته نیز توجه شما را به این تصویر و تیتر "خشونت نه، مردمسالاری آری" نوشته شده پشت سر صالحی عراقی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی جلب میکنم که معنی و مفهوم کلمه "وقاحت" را بهتر و گویاتر از لغت نامه مرحوم دهخدا بیان میدارد.
سخنرانی واعظ زاده دبیر چهارمین نشست اندیشههای راهبردی جمهوری اسلامی
دکتر صادق واعظ زاده استاد برق و کامپیوتر دانشگاه تهران به دبیری نشست اندیشههای راهبردی جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد.
امشب در گشت و گذاری که در بخش تصاویر خبرگزاری فارس انجام میدادم به تصویر صادق واعظ زاده یکی از رهبران حمله کننده به خانه شیخ عزیزمان کروبی برخوردم که در حال سخنوری در جلسه اتاق فکر تروریسم دولتیجمهوری اسلامی, آنهم در حضور خامنهای بود.
رهبران اوباش حمله کننده به منزل کروبی
با توجه به اینکه رژیم از این نوع جلسات بی محتوا زیاد برگزار میکند و شاید دوستان به اهمیت این نشست واقف نباشند، باید اضافه کنم که این جلسه در حضور خامنهای و اکثر سردمداران رژیم از جمله کیف بر رئیس دفتر فرح، حداد عادل، ولایتی، عامل مستقیم قتلهای زنجیرهای دری نجف آبادی و چند تن از زنان چادر سیاه به سر که لابد نماینده مجلس میباشند برگزار شده است.
اینجا لینک مربوطه را قرار میدهم تا دوستان بیشتر با سابقه این چماقدار تحصیل کرده آشنا شده و مشاهده نمایند، چگونه این پست فطرتان با کشتن ما ایرانیان پاداش گرفته و به مال و مقام میرسند. قابل توجه اصلاح طلبانی که هنوز امید به رسیدگی به پرونده کشته شدگان و شکنجه شدگان حکومت توسط مجلس و قوه قضائیه دارند و بتازگی قصد شرکت در انتصابات پیشرو را دارند!! پرینت اسکرین لینک نوشته در رابطه با این مزدور:
یکی دیگر از رهبران اوباش حمله کننده به منزل کروبی شناسایی شد! دکتر صادق واعظ زاده استاد دانشکده برق و کامپوتر دانشگاه تهران
این کامنت در بالاترین که توسط کاربر عزیزی نوشته شده بود باعث شناسایی این مزدور شد.
این هم کامنت دوست تیزبین ما مونیکا; که در باره این عکس که از مزدوران حاضر در جلوی خانه شیخ عزیز، گرفته شده...
نفر اول آقای عینکی در این عکس دکتر صادق واعظ زاده خواهر زاده آقای خامنه ای و استاد دانشکده برق و کامپوتر دانشگاه تهران است . این هم لینک وب سایت ایشان : http://ece.ut.ac.ir/faculty/Vaez-Zadeh/"""
بنا به فیلم "ولایت عشق" یا همان زندگی امام رضا که توسط تلویزیون جمهوری اسلامی ساخته شده، از زمان هارون الرشید ما ایرانیان مخالف ظلم و جور خلیخه زمان، سبز پوش بوده ایم.
لطفا این بخش از این سریال را از دقیقه ۱۶ تماشا کنید تا ببینید چگونه این ملت سبز پوش، همیشه گرفتار حکومتی متزور و جلاد بوده است.
نکته قابل توجه در این فیلم این است که، رنگ سیاه نیز سمبل طرفداران هارون و قوم او بود و سردمداران حکومت عباسیان به پوشدن این رنگ بسیار افتخار مینمودند. یاد سیاه پوشان نیروهای انتظامی و بسیجی نمیافتید؟ سناریو و کاراکترهای این فیلم تغییری نکرده، فقط هنر پیشگان نقش آفرین سیاه پوشان ورژن ۱۳۸۸ بسیار در نقش خود ذوب ولایتی شده اند و علی خامنهای هم که دست بر قضا ساکن مشهد بوده، چنان نقش هارون را بخوبی اجرا میکند که گویی خلیفه ظالم دوباره در مشهد ظهور کرده و هارت و پورت میکند. این تراژدی ۱۰۰۰ ساله این سرزمین است که هنوز نیز سبز پوشان اسیر سیاه پوشان هستند.
تازه غم دوری ستار عزیز را داشتیم که جلادان یکی دیگر از فرزندان ایران زمین را با خود بردند.
دوستان، اجازه ندهیم که علیرضا ابراهیمی نیز به سرنوشت ستار دچار شود. اگر همان وقتی که ستار دستگیر شده بود، اندکی همت کرده بودیم، شاید دیگر احتیاجی به مرثیه سرایی مجازی نبود.
کاربران محترم آزادگی که اعتبار لازم را برای ایجاد موضوع داغ دارند، لطفا کمک کنید تا فردا شرمنده هموطنان داخل ایران نباشیم.
همینطور که مستحضرید بدنبال دخالتهای سازمانهای جهانی حقوق بشر و اطلاعرسانیهای ملت بلاگر نویس ایرانی، مجلس جمهوری اسلامی تحقیقاتت خود را در مورد قتل ستار بهشتی آغاز کرد.
خدا وکیلی نباید حق را هم ندیده گرفت که هم ریاست قوه قضایی و هم نمایندگان مجلس اسلامی خیلی سریع شروع به اطلاعرسانی نمودهاند و پرونده هم با سرعت نور حل شده و مسببین اصلی شناخته شده اند.
یکی از نمایندههای عضو کمیسیون امنیت مجلس همچین برقی و در ۲ سوت، قاتلین را پیدا و معرفی نموده است، که همانا "۵ عضو زندانی فتنه ۸۸" میباشند. طبق روال همیشگی نیز چند روز دیگر سرو کله محسن اژهای هم پیدا خواهد شد و ایشان هم این ۵ نفر فتنهگر زندانی را نیز به اشدّ مجازات محکوم خواهد کرد.
بان کی عزیز، در اینجا لینک سخنان قدوسی، عضو کمیسیون امنیت مجلس را قرار میدهم تا خود قضاوت کنید.
بان کی جان، خواهشاً تا پرونده وسعت پیدا نکرده و باقی زندانیان سیاسی فتنه ۸۸ هم به لیست عاملان جنایت اضافه نشده اند، شما بیا رضایت بده که پرونده مختومه اعلام بشود.
البته شاید شما استدلال کنی که چطور مظنون قبلی پرونده مشابه زهرا کاظمی، سعید مرتضوی به ریاست و مقامی رسید، امکان دارد که این ۵ نفر نیز وکیل و وزیر بشوند!
که باید به اطلاع برسانم، نه دوست من! اینها قبلا وزیر و وکیل بوده اند ولی در اوین ماندن را به وزارت و وکالت ترجیح میدهند.
در آخر، فکر افکار عمومی ما ایرانیان هم نباش! مطمئن باش که تا چند هفته دیگر ما ملت فراموش کار این عزیز از دست رفته را هم فراموش خواهیم کرد چنانچه زندانیان زنده را فراموش کرده ایم.
اکنون چند روزی است که دوباره کار و کاسبی من سکّه شده!
حتما میپرسید چرا؟
بله، دوباره این حکومت اسلامی ما یکی دیگر از فرزندان ایران را زیر شکنجه کشت و من هم مثل یک لاشخور که بوی جنازه به مشام او رسیده باشد، شروع کردم به مرثیه سرأیی و روضه خوانی مجازی.
چند تا لینک فرستادم که سریع داغ شد و تازه یکی از روضههای مجازی هم بهترین لینک روز شد. کلی هم با خشم مجازی روی تمام لینکهای مجموعه داغ ستار بهشتی کلیک مثبت زدم.
شب هم با خیال راحت خودراضی از خود که کلی فعلیت سیاسی انجام داده ام، پای تلویزیون فیلم ال پاچینو تماشا کردم.
البته قرار من با خود و وجدانم این نبود! قرار بود که قاصدک خوش خبر باشم و نه مرثیه خان مجازی!!
ستار هم یک بلاگر نویسی بود مثل من اما او پای حرفش ایستاد و جاودانه شد و من در این سرزمین غریب همچنان با اینکه دلم خون است از این همه ستم، به روضه خوانی ادامه میدهم تا اینکه شاید یک ایرانی آزاده گلولهای حرام این خامنهای کند.
امین حیایی: اگر زمان به عقب بازگردد، باز هم در «قلادههای طلا» بازی میکنم
امین حیایی که پیشتر از انزوای خود به علت بازی در فیلم «قلادههای طلا» خبر داده بود، اکنون میگوید که نقشش را در «قلادههای طلا» دوست داشته و اگر زمان به عقب بازگردد، باز هم در «قلادههای طلا» بازی میکند.
امین حیایی، بازیگر سینمای ایران که پس از بازی در فیلم «قلادههای طلا» بخش مهمی از محبوبیت خود را از دست داده، به تازگی درباره بازی در این فیلم گفته است: «در فیلمهایی بازی کردهام که واقعیتی را بیان میکردهاند. در «قلادههای طلا» نقشم را دوست داشتم، چون اکشنی واقعی بود و فیلمنامه واقعیتهایی را مطرح کرده بود. اگر زمان به عقب بازگردد، باز هم در «قلادههای طلا» بازی میکنم.»
حیایی در پاسخ به انتقادهایی که به وی شده، گفت: «من همواره تلاش کردم در فیلمهایی بازی کنم که مردم از من نرنجند. در «قلادههای طلا» هم خیلیها از من تعریف کردند.»
امین حیایی یکی از بازیگران قلادهای طلا که برای بازی در این فیلم ۲۷۰میلیون تومان دستمزد دریافت کرده، پیشتر از کم کار شدن و انزوای خود بعد از بازی در این فیلم خبر داده بود.
وای بحال ملتی که این دامبول السلطنه "ال پاچینو" سینمای آن باشد.
امروز بعد از یک هفته از درگذشت احمد قابل از طریق اینترنت آگاه شدم و از خود متنفر که ماه هاست سری به فضای مجازی نزده ام! آنهم منی که سالها ساعتها در گویا بدنبال اخبار ایران عزیز بودم. احمد قابل را به خاطر نامههای تند و شجاعانهای که برای خامنهای مینوشت بسیار دوست داشتم، یادش گرامی و روحش شاد..
سوالی که مدت هاست مرا دچار خوددرگیری نموده این است:
آیا ما در کمای سیاسی هستیم و یا اینکه دیر زمانی است در گذشته ایم ولی هنوز دفن نشده ایم؟
بسیجی دهان گشاد ضمن ایجاد بلاگر، فعالیت خود را نیز در یوتیوب افزایش داده.
طی روزهای گذشته چندین فیلم از این موجود در یوتیوب منتشر شده که حکایت از تصمیم جدی این موجود برای مطرح کردن خود در فضای سیاسی ایران دارد.
البته در مملکتی که بذرپاش بسیجی مدیریت بزرگترین کارخانه خودروسازی ایران را بعهده گرفته باشد و دهنمکی چماقدار آدمکش، پرفروشترین فیلم سینمایی تاریخ ایران را بسازد، این موجود هم مستحق پست ریاست جمهوری خواهد بود.
تازه دهانش که از احمدینژاد گشاد تر است و از این نظر کاندیدای مناسب تری است فقط میماند وقاحت لازمه، که آن هم در طول دوران ریاست جمهوری ایجاد خواهد شد.
البته، سوتیهای تصویری ایشان دست کمی از بوزینه ولایت ندارد، چنانچه در این فیلم با این جمله سخنرانی خود را آغاز میکند: من از ایران، پایتخت تهران با شما تماس میگیرم..
بدیدن افراد ریشو و پشمالو در تظاهرات هفتگی نماز جمعه عادت داشتیم، اما دیدن صورتهای ۲ تیغه و روسریهای رنگارنگ تازگی دارد.
تا زمانی که افراد عادی اینچنین عکس خامنهای را به دست گرفته و به تظاهرات میپردازند، حتی اگر بدلیل اجبار از طرف اداره و یا دانشگاه باشد، این آخوندها حاکم خواهند بود.
همین ظاهر سازی وها چاپلوسیهای این نسل تربیت شده جمهوری اسلامی، بزرگترین دلیل شکست و عدم استمرار جنبشهای این ۳۰ سال اخیر میباشد.
تا وقتی شبها مشروب خوری و پارتی باشد و روزها سلام علیکم گویان به مسول حراست اداره یا دانشگاه لبخند زنی، مشغول سواری دادن به آخوندهای پیر ما قبل تاریخ خواهیم بود....
تصویر از فیس بوک کاریکاتوریست و هنرمند محترم بادبان که امیدوارم حق کپی رایت نداشته باشد!
راستی طبق قوانین بالاترین لینک با عکس کپی شده در بلاگر، باعث بستن حساب کاربری میشود و یا اینکه بالا یاران و میترا بالا یار همان جنتی مجازی خودمان، هر که را خواستند اخراج میکنند و این قوانین این سایت فقط دکوری بیش نیست!؟
نمیدانم دیگر با چه زبانی از آقای امیر ارجمند سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید (همان شهرسا خودمان) تشکر کنم؟
آقای اردشیر امیر ارجمند،
اول اینکه خیلی ممنون که از زنده بودن خود ما را مطمئن نمودید، چون کم کم داشتم فکر میکردم که شما نیز در پاریس در حبس خانگی هستید! نه خبری! نه بیانیه ای!!
خدا وکیلی، سخنگو هم به شما میگویند که سالی یکبار یک سخن که نه، یک نامهای میفرستید. من که حالم به هم میخورد از این فعالان مخالف بشار اسد که راه براه مزاحم تلویزیون الجزیره شده و مدام به بشار اسد بد و بیراه میگویند و ول کن معامله هم نیستند! یکی نیست به این سوریها بگه، بابا فهمیدیم! یک سال است که ۱۰۰۰۰ کشته دادهاید و همه این جنایت زیر سر شخص بشار اسد است و بس...
یک کم از این آقای ارجمند یاد بگیرید که ۲ سال است در پاریس نشسته و خیلی متین و با وقار سالی یکبار صحبت میکنه، تازه توهین شخصی هم به خامنهای نکرده و کلا اسم او را حتی بر زبان هم جاری نمیکنه. آفرین به این متانت و مبارزه مدنی...
در آخر فقط یک گلایه کوچک از آقای ارجمند دارم. آقای ارجمند با توجه به نزدیکی سالگرد یا بهتر بگویم ۲ سالگرد ۲۵ خرداد و بد رفتاری انتخاباتی(ادبیات سید خندان خاتمی)، وقت کردید این فراخوان کتاب خوانی را لغو نمائید، من که دیگر عینک لازم شدم و پیشنهاد دارم که اینبار فراخوان دست روی دست گذاشتن را مطرح نمائید تا ما هم همگام با شما همه با هم دست روی دست بگذاریم و توکّل بخدا نمائیم که شاید او بداد ملت ایران برسد.
از شما چه پنهان! گاه گداری که حوصلهام پشت کامپیوتر سر میرود، سری به سایت شیعه اونلاین میزنم تا شاید مطلب خنده داری در آن پیدا شود و کمی از ناراحتیهای فضایی مجازی کمتر شود.
امروز که سایت را باز کردم تیتری جای خالی لاری دیوید و برنامه پارازیت را پر کرد. تیتر را همراه با لینک اینجا قرار میدهم و امیدوارم که بازیکنان چلسی و بایرن مونیخ این لینک را دیده و از گذشته خود توبه کنند که شاید به سرنوشت شاهین نجفی و سلمان رشدی دچار نشوند..
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از جام نیوز، یک مجمع فقه اسلامی در سودان، حکم سجده کردن ورزشکاران و تمارض جهت گرفتن پنالتی را اعلام کرد.
مجمع فقه اسلامی در سودان سجده کردن ورزشکاران بر روی زمین را پس از شادمانی بخاطر پیروزی، به عنوان نوعی شکر برای خداوند جایز دانسته است.
این مجمع در ادامه خاطر نشان کرد: «پس از سجده شکر، بجا آوردن سلام واجب نیست و برای انجام آن نیازی به رو به قبله بودن نمی باشد.» این مجمع فقهی، سجده ای که بازیکنان فوتبال پس از رسیدن به گل یا پیروزی در زمین فوتبال انجام می دهند را در انتشار و تبلیغ اسلام سهیم می داند.
این در حالی است که عده ای از علماء با انتقاد از این حرکت پرسیده بودند که مگر گل زدن یک نعمت است تا به خاطر آن شکر خدا بجا آورده شود؟ در همین راستا، دو عالم سعودی نیز، تمارض بازیکنان فوتبال برای گول زدن داور به جهت گرفتن پنالتی یا گرفتن ضربه آزاد به منظور رسیدن به گل، حرام دانستند.
"عبدالله مطلق" یکی از این دو عالم سعودی گفته است که این کار یک نوع گول زدن و دروغ گفتن است و حرام شرعی به حساب می آید و بازیکن زمانی که این کار را انجام دهد مرتکب گناه می شود مخصوصا زمانی که بازیکن به خدا سوگند یاد کند که در اینجا بازیکن مرتکب یکی از گناهان کبیره ای شده است که بر هر مسلمانی واجب است از آن اجتناب کند.