حساب مرا بالاترین مسدود کرده!!
امروز اتفاقی در صفحه فیس بوک خود پیامی از یک نفر دریافت نمودم. این دوست مجازی که من در کمال احمقیت توجهی به پیامهای او نداشتم، برای گذراندن زندان به اسارت خواهد رفت، ماجرا را در بلاگر خود بدون شرح لینک کرده ام. اگر توانستید به بالاترین لینک کنید که از شرمندگی ایشان در بیایم..
آدرس فیس بوک مهرداد عزیز
آدرس فیس بوک مهرداد عزیز
دوستان پلاسی عزیز امروز آخرین روزیه که بین شما هستم البته این مدتی هم که با شما گذروندم اومده بودم مرخصی. معلوم نیست چند ماه دیگه بهم مرخصی بدن البته 30 روز هم غیبت کردم خدا میدونه چی به روزم بیارن.سرتون درد نمیارم اصل ماجرای گرفتار شدنم تو لینک زیر هست اگه حوصله داشتید یه سری به این لینک بزنید.
خلاصه واسه من و همه ی دوستام که فعلا اسیر میله های زندان هستن دعا کنید
اللهم فک کل اسیر... اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین
دعا کنید همه ی اونایی که به نا حق زندان هستن آزاد بشن
http://www.rahesabz.net/story/40036
http://chrr.biz/spip.php?article15320
به امید دیدار
خلاصه واسه من و همه ی دوستام که فعلا اسیر میله های زندان هستن دعا کنید
اللهم فک کل اسیر... اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین
دعا کنید همه ی اونایی که به نا حق زندان هستن آزاد بشن
http://www.rahesabz.net/story/40036
http://chrr.biz/spip.php?article15320
به امید دیدار
mahdi mahdavi15 apr. 2012
امیدوارم هرچه زود تربرگردی به بچه ها سلام برسون بگوما به شما افتخارمیکنیم وازته قلب دوستتون داریم وبراتون دعا میکنیم سرفراز وپیروز باشی.مباداغصه بخوری ها با یاد پلاس وتلخ وشیرینیهاش خوش باش
Parsa Irani22:18Bewerken
مهرداد عزیز، شرمنده که قدر دوستی تو را ندانستم و مشغول بالاترین بازی بودم. حیف مردانی مثل تو که از جان خود برای این ملت ساکت بی غیرت بخطر میاندازند! از ایرانی بودن خود شرمنده ام. شدیدا متأثر شدم دوست من. اگر بالاترین حساب مرا نبسته بود یک لینک حسابی بیاد تو میفرستادم اما افسوس که بخاطر گزارشات یک مشت ساندیس خور ان حساب مرا بسته اند، اما داستان تو را در بلاگر خود منتشر خواهم کرد، شاید کسی را برای لینک کردن آن پیدا کردم. خیلی سروری دوست من:((((((
ارادت شدید از طرف فتنه گر بالاترین...
ارادت شدید از طرف فتنه گر بالاترین...
Opmerking toevoegen...
خیلی از ماها به خاطر نگفتن کلمه به این کوچیکی
یک دنیا رو از دست دادیم...........................
یک دنیا رو از دست دادیم...........................
Opmerking toevoegen...
پـشـت یـك پنج هـزار تـومـانـی نـوشـتـه بـود:
بـدر مـعـتـادم بـرای هـمـیـن پـولی كـه پـیـش تـوسـت
یـك شـب مـرا بـه دسـت صـاحـب خـانـه مـان سـپـرد......
.
.
خـدایـا چـقـدر مـی گـیـری!
کـه بـگـذاری شـب اول قـبـر، قـبـل از ایـنـکـه تـو از من سـوال کـنـی ، مـن یـه چـیـزایـی ازت بـپـرسـم؟؟؟؟؟؟؟؟
بـدر مـعـتـادم بـرای هـمـیـن پـولی كـه پـیـش تـوسـت
یـك شـب مـرا بـه دسـت صـاحـب خـانـه مـان سـپـرد......
.
.
خـدایـا چـقـدر مـی گـیـری!
کـه بـگـذاری شـب اول قـبـر، قـبـل از ایـنـکـه تـو از من سـوال کـنـی ، مـن یـه چـیـزایـی ازت بـپـرسـم؟؟؟؟؟؟؟؟
Opmerking toevoegen...
تاریخ انتشار: ۲۶ تیر ۱۳۹۰, ساعت ۴:۳۸
احضار علیرضا جوانمردی، برای اجرای یک سال و نیم زندان
جــرس: علیرضا جوانمردی، فعال اجتماعی ۲۷ ساله در شهر شیراز، با دریافت حکم یک و نیم سال حبس قطعی از سوی دادگاه تجدید نظر به اجرای احکام فراخوانده شد. بر اساس احضاریه کتبی که به وی ابلاغ شده است، باید ظرف مدت بیست روز آینده خود را به زندان معرفی کند.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، علیرضا جوانمردی، وبلاگ نویس و فعال اجتماعی در شهر شیراز، پیشتر از سوی شعبه شانزدهم دادگاه انقلاب شیراز به ریاست قاضی یزدانیان به یک و نیم سال حبس تعزیری محکوم شده بود که این حکم عینا در دادگاه تجدید نظر نیز تایید شده است. اتهامات آقای جوانمردی در دادگاه «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» و «توهین به رهبری» عنوان شده بود.
جوانمردی، در گفتگو با کمیته گزارشگران حقوق بشر، در این رابطه گفت: "چهار روز پیش ۱۸ تیرماه اخطاریه آمد که خودم را به زندان معرفی کنم. روی این احضاریه نوشته شده که عدم مراجعه منجر به ضبط وثیقه میشود و مجبورم خودم را به زندان معرفی کنم چون در غیراین صورت خانهٔ پدرم را مصادره میکنند. نه خودم و نه وکیلم از زمان و نحوه برگزاری دادگاه تجدید نظر هیچ اطلاعی نداشتیم و حکم را شفاهی به من ابلاغ کردند. و گفتند که باید امضا کنم وگرنه حکم اجرا میشود و در نهایت هم تاکید کردند که تنها دو روز فرصت دارم که به حکم اعتراض کنم. امروز پدرم به دادگاه مراجعه کرد و گفت هیچ جلسهای تشکیل نشده برای تایید این حکم و نه پسرم ونه وکیل او از این دادگاه خبر نداشتند که بتواند از خودش دفاع کند. دادگاه تجدید نظر کاملا صوری بود و حکم تایید شد."
دادگاه بدوی علیرضا جوانمردی در تاریخ ۱۴ مهرماه سال ۸۹ برگزار شده و قاضی دادگاه به رغم ارائهٔ گواهی پزشک متخصص مبنی بر ابتلا به بیماری افسردگی شدید و اختلال روانی، او را به اتهام "تبلیغ علیه نظام"، به یک سال و به اتهام توهین به رهبری، به شش ماه حبس تعزیری محکوم کرد.
جوانمردی در این رابطه میگوید: "من اگر صحبت میکنم نه به دنبال معروف شدن هستم و نه هیچ چیز دیگر. درد من عدالت است. من برگه گواهی پزشکی دارم که دکتر دانش طلب متخصص اعصاب روان و یکی از روانپزشکان معروف شیراز تایید کرده است که من قبل از بازداشت حتا زیر نظر ایشان دارو مصرف میکردم. به هیچ کدام از این موارد توجه نکردند. سختترین شکنجهها را در زندان اطلاعات متحمل شدم. من از زندان نمیترسم. خیلی ها در همین وضعیت هستند. سوالم این است که چرا باید برای جرمی که نکردهام به زندان بروم؟"
این فعال مدنی در ارتباط با نحوه بازداشت خود در مرداد ماه سال گذشته می گوید: "ماموران لباس شخصی در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۸۹، با ارائه حکم کتبی وارد منزل ما شدند و پس از تفتیش و ضبط کامپیوتر، تلفن همراه و لوازم شخصی خودم و برادرم، من را بازداشت کردند. از آن تاریخ به مدت یک ماه در سلول انفرادی بازداشتگاه اطلاعات سپاه شیراز، معروف به پلاک ۱۰۰ تحت شکنجههای شدید روحی و جسمی، وادار به اعتراف غیرواقعی و پذیرفتن اتهاماتی شدم که مد نظر بازجویان بود. در طی بازجویی و تحت فشار زیاد مجبور شدم پسورد وبلاگ، صفحه فیس بوک و سایر حسابهای اینترنتیام را در اختیار بازجویان بگذارم. تمام اتهاماتی که در دادگاه متوجهٔ من شد بر اساس همین اعترافها بود. به من گفتند اعتراف نکنی، هر چقدر لازم باشد میمانی و کاری هم از دستت بر نمیآید. در نهایت مجبور شدم اعتراف کنم. بعد از اعتراف من را به زندان عادل آباد شیراز فرستادند. بعد از مدت دو ماه با تلاش وکیل مدافعم با پرداخت وثیقهٔ پنجاه میلیون تومانی از زندان آزاد شدم."
جوانمردی به شکنجههای جسمی و روحی که در دوران بازداشت خود متحمل شده است اشاره میکند: "برای گرفتن اعتراف من را شکنجه کردند. دست و پاهایم را به تخت فلزی میبستند و ساعتها مرا نگه میداشتند و هر چه داد میزدم کسی توجه نمیکرد. در زندان عادل آباد هم که بودم شاید باور نکنید در بندی که ظرفیتاش صد نفر هم نیست چهارصد نفر زندانی بودند. در واقع چهار بند بود در قرنطینهٔ اول و یک بند دیگر هم بود به نام بند سبز. بندی که من بودم از نظر بهداشتی و سایر موارد افتضاح بود. تفکیک جرایم نداشت و زندانیان ایدزی و هپاتیتی پای برهنه به دستشویی میرفتند و بر میگشتند به اتاق. همه افراد در یک سوله بودند و هر کسی یک تخت داشت. من حتا سیگار هم نمیکشیدم اما میان زندانیانی زندگی میکردم که جرمشان قتل و تجاوز و قاچاق مواد مخدر و.. بود. تا اینکه اعتراض کردم و گفتم که جرم من سیاسی است، چرا من را به این بند آوردهاید. بعد موفق شدم یک آشنا پیدا کنم که من را به بند سبز منتقل کنند. به همین دلیل مجبور شدم که به عنوان کمک به زندان مبلغی بپردازم که بتوانم به بند سبز بروم. که در این بند زمین تا آسمان شرایط فرق میکرد. در واقع زندان هم پولی شده. افرادی که وضع مالی خوبی دارند، چکیها و زندانیان مالی یا نت ورک مارکتینگ (گلدکوئستیها) را به آن بند میبرند. البته به صورت علنی پول را برای انتقال نمیگیرند اما به انحاء دیگر پول میدهند و آنجا میمانند."
جوانمردی میگوید دفاعیات او مبنی بر گرفتن اعتراف تحت شکنجه و تاکید بر بیمار بودن وی مورد قبول قاضی دادگاه قرار نگرفته است: "یکی از اتهاماتی که به من زدند این بود که من رابط و سرپل منافقین هستم! این اتهام آنقدر عجیب و وحشتناک است که خودم هم باورم نمیشود و برای همه اینها از من امضا گرفتند. به قاضی گفتم که طبق فتوای مراجع و بنا بر قانون اعتراف زیر شکنجه سندیت ندارد. شما بر چه مبنایی این حکم را صادر کردهاید و دفاعیات من را قبول نمیکنید. شرایط خانوادگی مناسبی هم ندارم. دو مریض سکتهای در خانواده داریم و وضع خودم و خانوادهام با این حکم به هم ریخته است. با این حال مجبورم به زندان بروم. من مهندس نقشه بردار هستم. بیکار شدم و خانه نشین و همه اینها به خاطر اتهامات و جرم نکرده است. کسی باید صدای ما را بشنود."
سلام امیر جان
پاسخحذفخوبی؟
سلام اشکان جان،
پاسخحذفچطوری رفیق؟
جات در بالاترین خیلی خالی است داداش..
من را که دیگر بکلی بیرون کردند، البته زیاد مهم نیست. همین الان پویزن یک دعوتنامه برام فرستاده ولی حال و حوصله استفاده را ندارم، چون این بالاترین کم کم شیفت بطرف سایتهای داخلی ایران پیدا کرده که از نظر تجارتی هم برایش جالب تر و پر سود تر خواهد بود. حساب مرا که بخاطر گزارش یک ساندیس خور که به بابک داد توهین کرده بود بستند!! تو خودت تا آخرش بخوان...
کلا این سایت هم آینهای از فرهنگ ما ایرانیان است. تو هم مراقب کامنتهات باش، چون بالاترین دنبال بهانه است، البته با شناختی که از تو دارم، میدانم که ساکت نخواهی ماند:)
ارادت داداش..
اشکان جان سلام،
پاسخحذفهمانطور که میدانی حساب خیلیها در بالاترین بسته اند. من در تماسی که با پویزن داشتم تصمیم به پیگیری این رفتار بالاترین داریم و اتحاد دیگر دوستان هم نیاز است. اگر موافق باشی همگی کاری بکنیم. در مرحله اول اسامی تما دوستان را احتیاج داریم. پویزن برای سایت دویچه ویله پیام فرستاده و مطلبی هم در خودنویس فرستاده که شاید چاپ نشود. من و پویزن آماده هرگونه همکاری و همفکری هستیم. شاید ایجاد یک فیس بوک برای اخرجیان بالاترین نیز بد نباشد. تو اگر با دیگر دوستان اخراجی تماس داری، من و پویزن را نیز در جریان بگذار لطفا. در مقابل این رفتار تبعیض آمیز بالاترین نباید ساکت بود.
ارادت رفیق