سال ۱۳۷۶ جمهوری اسلامی تحت شرایط سختی قرار داشت. از طرفی ماجرای دادگاه کشتار رهبران کرد در رستوران میکونوس آلمان، بستن سفارتخانههای خارجی در ایران، تحریم اقتصادی و گفتار حمله به ایران رژیم را تحت فشار گذاشته بود و از طرف دیگر مردم بعد از چندین سلسله انتخابات نمایشی دیگر علاقهای به این خیمه شب بازیهای رژیم نداشتند.
در همینجا بود که جمهوری اسلامی با یک فریب هوشمندانه اما بسیار کثیف، خاتمی را وارد کارزار انتخابات کرد.البته رساناهای غربی نیز ناخواسته وارد این بازی رژیم شدند، چنانچه شبکه معتبر سی ان ان و کریستین امانپور، ۲ هفته مانده به انتخابات از ظهور سیدی خندان خبر دادند.
من بشخصه بعنوان یک ایرانی خارجنشین توسط همین سی ان ان با خاتمی آشنا شدم و با تحلیل اینکه مصدق نیز از درون رژیم سلطنتی برخاسته بود، ساده لوحانه دل به امید ایشان بستم. با ورود اینترنت و همشهری اونلاین روزنامه همشهری شروع به دنبال کردن وقایع سیاسی ایران نمودم و پس از چندی که سایت گویا را یافتم دیگر بطور روزانه چندین ساعت مشغول خواندن تمام روزنامههای اصلاحطلب بودم. هشت سال امید واهی....
اکنون نیز که رژیم در شرایط بحرانی قرار گرفته و زمزمههای حمله به ایران بگوش میرسد و رژیم سوریه که همان ستون فقرات حکومت آخوندها در منطقه میباشد در حال سقوط است، دوباره سر و کله آچار فرانسه جمهوری اسلامی پیدا شده و ایشان حتی اجازه سخنرانی برای دانشجویان انجمن اسلامی را نیز دارا میباشد. تو گویی ایشان فراموش کرده که عاشورایی ۸۸ در حسینیه جماران امام عزیزشان، چه بر سر ایشان آوردند. البته آنچه بر سر ایشان آمد در مقابل آنچه بر سر جوانان برومند ایران زمین در همان عاشورایی کذایی آمد هیچ است هیچ....
خلاصه کلام اینکه تا همین چند روز پیش با وجود انتقاد به ایشان، توهینی نمیکردم و حتی یک مطلب هم در دفاع از ایشان در همین بلاگر منتشر کرده بودم ولی با توجه به آخرین سخنرانی خاتمی، فکر میکنم که پرده دوم خیمه شب بازی ۷۶ شروع شده و رژیم تصمیم به ورود دوباره ایشان به صحنه سیاست نموده باشد. البته اینبار دیگر من تماشاگر این نمایش تکراری نخواهم بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر